چهارشنبه رفتم دندونپزشکی و تاجهای جدید نصب شد روی ریشهها. موقع تراش تاجها لثهام خونریزی زیادی داشت تا وقتی که شروع به قالب گیری کرد. نت هفته آینده که قالبها آماده بشن، باید با همین تاجهای دراکولایی تو خونه پرسه بزنم.
پنجشنبه حالم بد بود و از شدت دل درد به خودم میپیچیدم تا بالاخره یه مسکن قوی پیدا شد و خوردم. یه عمر میگذره از دوران پریود شدن و هنوز زمان و دردهاش هر دو نوسان دارن. هر از گاهی چند روز عقب و جلو میشن و دقیقن دلیلش فشار روحی و عصبیه. دردش رو دیگه نمیدونم چی بگم که یهویی جوری به سرم میاره که فقط میتونم عر بزنم.
جمعه هم که همیشه تکراریه و حرف خاصی برا گفتن نداره.
جالبه شبا که میخوام بخوابم حداقل یه ساعت کلی مطلب تو ذهنم دارم برا نوشتن. دیشب داشتن به بعضی رفتارهای دوستام فک میکردم اینکه چقد تو محاوره عادی از کلمات انگلیسی استفاده میکنند و چقد هم از واژههایی که قبلن حتی تو دوستیهای خیلی صمیمی هم از اونها استفاده نمیشد. نمیدونم قبلن واژهها حرمت خاصی داشتن یا ما چارچوبهای رفتاری و گفتاری خاصی! نمیدونم چی شده که انقد همه چیز درهم و برهم شده. یه زمانی پدرسگ برای من بدترین و رکیکترین فحش دنیا بود که نمیتونستم به زبون بیارم. بعدتر دیدم چقد از دنیا عقبم و این بهترین و مودبانهترین فحش هست. اوایل جایی دعوا میشد از ترس اینکه فحش بدن من از اون جا فرار میکردم چون از شنیدن فحشهای رکیک خجالت میکشیدم... الان میبینم خیلی عادی شده و دقیقن خیلیها دارن تو محاورهها و گفتوگوهای ساده و دوستانه از همون کلمات که یه زمانی فحش رکیک حساب میشدن استفاده میکنن...
من هنوز هم خجالت میکشم از شنیدنشون و استفاده از اونها رو اصلن نشون کول بودن و به روز بودن و این مزخرفات نمیدونم.
پنجشنبه حالم بد بود و از شدت دل درد به خودم میپیچیدم تا بالاخره یه مسکن قوی پیدا شد و خوردم. یه عمر میگذره از دوران پریود شدن و هنوز زمان و دردهاش هر دو نوسان دارن. هر از گاهی چند روز عقب و جلو میشن و دقیقن دلیلش فشار روحی و عصبیه. دردش رو دیگه نمیدونم چی بگم که یهویی جوری به سرم میاره که فقط میتونم عر بزنم.
جمعه هم که همیشه تکراریه و حرف خاصی برا گفتن نداره.
جالبه شبا که میخوام بخوابم حداقل یه ساعت کلی مطلب تو ذهنم دارم برا نوشتن. دیشب داشتن به بعضی رفتارهای دوستام فک میکردم اینکه چقد تو محاوره عادی از کلمات انگلیسی استفاده میکنند و چقد هم از واژههایی که قبلن حتی تو دوستیهای خیلی صمیمی هم از اونها استفاده نمیشد. نمیدونم قبلن واژهها حرمت خاصی داشتن یا ما چارچوبهای رفتاری و گفتاری خاصی! نمیدونم چی شده که انقد همه چیز درهم و برهم شده. یه زمانی پدرسگ برای من بدترین و رکیکترین فحش دنیا بود که نمیتونستم به زبون بیارم. بعدتر دیدم چقد از دنیا عقبم و این بهترین و مودبانهترین فحش هست. اوایل جایی دعوا میشد از ترس اینکه فحش بدن من از اون جا فرار میکردم چون از شنیدن فحشهای رکیک خجالت میکشیدم... الان میبینم خیلی عادی شده و دقیقن خیلیها دارن تو محاورهها و گفتوگوهای ساده و دوستانه از همون کلمات که یه زمانی فحش رکیک حساب میشدن استفاده میکنن...
من هنوز هم خجالت میکشم از شنیدنشون و استفاده از اونها رو اصلن نشون کول بودن و به روز بودن و این مزخرفات نمیدونم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر