۱۴۰۴ تیر ۱۳, جمعه

روز آخر

 امروز اخرین روز مدرسه بچه بود، خوشحال بودم و قشنگ اشکم دم مشکم بود. بچه دقیقا اخرین روز اخرین ماه سال میلادی به دنیا آمده و خب اگر دو روز آن‌ور‌تر بود یکسال بعد به مدرسه می‌رفت. حالا کوچک‌ترین و ریزتقش‌ترین دانش‌آموز کلاسه. انتظار نداشتم بتونه انقد با کلاس و مطالب زیاد و فشرده این ده ماه تحصیلی پیش بره ولی چیزی که اتفاق افتاد اینه که بچه کون بی‌قراری داره و حوصله‌ی خوندن و نوشتن نداره ولی امان از ریاضی، مثل این‌که مطالب ریاضی رو تو هوا می‌زنه. عاشق عددهاس و به طرز وحشتناکی مدام در حال خوندن عددهاس. از عدد پلاک ماشین‌ها تا عدد کنترهای داخل سرویس بهداشتی. البته الان گیرش کمتره ولی یه دوره‌ای مخم هزار تیکه می‌شد از شنیدن پشت سر هم اعداد. 

هیچی دیگه امیدوارم تکیه نکنه به هوشش و یه کم جدیت داشته باشه در خوندن و نوشتن. ترجیح‌م اینه بچه معمولی تو همه چیز پیش بره و دهن من هم کمتر سرویس بشه. از معلم‌ش خیلی راضی بود. دلم می‌خواست بغلش کنم و بگم این هنر یه معلم منعطف، صبور و کاربلده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر