۱۴۰۴ تیر ۱۰, سه‌شنبه

...

 این چند روز حالم خوب نیس، یعنی حوصله‌ی هیچی رو ندارم. دیروز و امروز هوا افتضاح دم‌کرده و شرجیه. ولی ترجیح می‌دم تو این اتاق تو سکوت و گرما باشم تا جلو پنکه و شنیدن سر و صدای رو مخ.

دیروز بعد سه هفته کلاس داشتم، تصویر بود بدون صدا. نیم‌شاعت درگیر صدا بودم پیام دادم که صدا ندارم. گفتن اینترنتت ضعیفه. گفتم نه مشکل نت دارم و بالاخره تماس گرفتن و گفتن بله محدودیت‌هایی ایجاد شده و تا هفته بعد هم وضع همینه‌. منتظر موندم تا کلاس ضبط شده رو دانلود کنم و چی؟!

بعله در تمام طول کلاس صدا مدام در حال قطع و وصل شدنه و استاد هم کلافه...

گه به همه‌چیز زده شده. الان رفتم تو اینستا و صفحه‌ی آیدا...

زار زدم، تو دلم عر زدم و خب دلم می‌خواست یکی رو بغل کنم و بگم...هیچی نگم اصلا...

سال‌هاست خیلی زیاد حتی وقتی با صدای خاموش می‌بینم یکی شماره‌اش افتاده رو گوشیم و داره زنگ می‌خوره دچار استرس می‌شم. جواب نمی‌دم. به خودم دلداری می‌دم و بعد بهش زنگ می‌زنم. بماند که چه ترسی دارن از صدای زنگ خونه و الخ...و ۹۹ درصد موارد گوشی‌م رو سایلتنه و ترجیح‌م اینه هر وقت خودم دلم خواست به کسی زنگ بزنم یا پبام بدم و...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر