هیچ جا وبلاگ نمیشود. هیچ حسی به خوبی نوشتن توی ویلاگی که فقط خودت میدانی جاست نیست. باز کردن وبلاگ و خوندنش از ۳۰۰ فیو خوردن یه توییت هم لذت بخشتر. جایی که کسی محدودت نمیکنه. دست نمیذاره روی کلمه یا جمله و به خاطر اون باهات بحث نمیکنه. جایی که خودت هستی با غم و شادیهایی که فقط خودت میتونی حس شون کنی. درسته اینجا خوانندهای نداره ولی امنیت داره برای نوشته هام. برای غرهایی که میزنم، برای درد و دلهای خودِ خودم. کامنت داشتم تو ویلاگ، پلاس خوردن و فیو خوردن تو توییتر خیلی حال من رو خوب میکنه یه جور انگیزه یه جور اشتیاق برای ادامه دادن بهم میده ولی وقتی میبینم در کنار اون لایک و فیو آرامشم رو از دست میدم، ترجیج میدم بیام تو وبلاگم بنویسم. اینجا رو کسی نمیخونه و شاید به ندرت یکی دو تا خواننده باشه ولی بهم حس امنیت میده. اجازه میده اگر ناراحتم اگر غمگینم بیام بنویسم. کسی قضاوت نمیکنه اه پس حتمن با فلانی مشکل داره این رو نوشته، اه حتمن دعواشون شده! اه، اه، اه...
خوبه که اینجا هست، خوبه که تصمیم گرفتم جایی نباشم جز اینجا.
خوبه که اینجا هست، خوبه که تصمیم گرفتم جایی نباشم جز اینجا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر