هوا ابریه و دارم دیوونه میشم. روزنامه چسبوندم به پنجرهها که چشمم به ابرها نیفته. چقد الان به بودن فیزیکی یه دوست نیازمندم. حالم داره بهم میخوره٬ همون اندازه که نیاز دارم دور از اینستاگرام و توییتر باشم از نبودنشون هم یه جور دیگه حالم میگیره. این گوشی شده آفت زندگیم٬ مدام دستمه و خودم هم حالم داره از این وضعیت بهم میخوره. ظهر میخواستم برم شنبهبازار٬ هوا ابری که بود یهویی سرد هم شد و انقد حالم گرفت که فقط پتو رو انداختم رو سرم و با کله رفتم تو نت وقتکشی. چشمام درد میکنه٬ حالم داره بهم میخوره و کلافه ام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر