دیشب اینجا پر از صدای ترقه و فشفشه بود٬ چیزی شبیه چهارشنبهسوری خودمون و البته نه در اون حد میدان جنگ و نبرد. امروز ۱۴ ژوئیه و روز ملی فرانسه است و تعطیل. صبح همهجا آروم و بی صدا بود و هیچ خبری از صداهای دیشب نبود حتی سر و صدای ماشین حمل زباله روهمنشنیدم!
الان هوا حسابی آفتابی وگرم شده ولی من چی؟!
انگار یه کوه سخت و سنگین افتادم رو مبل. انگیزهای ندارم و فقط منتظرم تا چند ساعت دیگه بریم هلند و کنار خواهرم باشم و این بهترین روزنهی امیده.
الان هوا حسابی آفتابی وگرم شده ولی من چی؟!
انگار یه کوه سخت و سنگین افتادم رو مبل. انگیزهای ندارم و فقط منتظرم تا چند ساعت دیگه بریم هلند و کنار خواهرم باشم و این بهترین روزنهی امیده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر