خب نشستم در آزمایشگاه برای نوبت دوم و سوم خونگیری.
پنج ماهه میام اینجا برای آزمایش خون. سه تا خانوم هستند که کار خونگیری روانجام میدن و همیشه هم بیمارهای منتظری رو صندلیها نشستند و گاهی هم به خاطر شلوغی چن نفری ایستادهاند.
این شانس رو داشتم که هر سه تا خانوم ازم خون بگیرن. برخورد هر سه تا هم بسیار مهربون، دوستانه و انسانی بوده. هیچ وقت نشده یکیشون بگه شما بدرگی، اعصابش خورد باشه، عجله داشته باشه و الخ.
حتی یه بار هم درد نداشتم، کلن انقد فضای فیزیکی و برخورد انسانی خوب بوده که هیچ وقت استرس و نگرانی نداشتم.
ایران که بودم هربار نگران این بودم که نتونن رگ رو پیدا کنن، اعصابشون خرد بشه، عجله داشته باشند چون تعداد بیمارها زیاده و الخ...
این استرس، عجله، عصبیت و ناراحتی روداین روزها در چهره ورزسکارهای ایرانی شرکت کننده در بازیهای جاکارتا هم میشه دید.
دیروز در مسابقات تیراندازی سه شرکتکننده ایران با قیافههای مضطرب و عصبی تیر میانداختن و طرف مالزیایی راحت وخونسرد.
تو چهره اکثر ورزشکاران ایرانی فشار، استرس و عصبیت خودش رو نشون میده و در ادامه نتیجهها نشون میده که چه خبره.
پنج ماهه میام اینجا برای آزمایش خون. سه تا خانوم هستند که کار خونگیری روانجام میدن و همیشه هم بیمارهای منتظری رو صندلیها نشستند و گاهی هم به خاطر شلوغی چن نفری ایستادهاند.
این شانس رو داشتم که هر سه تا خانوم ازم خون بگیرن. برخورد هر سه تا هم بسیار مهربون، دوستانه و انسانی بوده. هیچ وقت نشده یکیشون بگه شما بدرگی، اعصابش خورد باشه، عجله داشته باشه و الخ.
حتی یه بار هم درد نداشتم، کلن انقد فضای فیزیکی و برخورد انسانی خوب بوده که هیچ وقت استرس و نگرانی نداشتم.
ایران که بودم هربار نگران این بودم که نتونن رگ رو پیدا کنن، اعصابشون خرد بشه، عجله داشته باشند چون تعداد بیمارها زیاده و الخ...
این استرس، عجله، عصبیت و ناراحتی روداین روزها در چهره ورزسکارهای ایرانی شرکت کننده در بازیهای جاکارتا هم میشه دید.
دیروز در مسابقات تیراندازی سه شرکتکننده ایران با قیافههای مضطرب و عصبی تیر میانداختن و طرف مالزیایی راحت وخونسرد.
تو چهره اکثر ورزشکاران ایرانی فشار، استرس و عصبیت خودش رو نشون میده و در ادامه نتیجهها نشون میده که چه خبره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر