۱۴۰۴ شهریور ۱۲, چهارشنبه

روز دوم مدرسه

 روز دوم مدرسه بود. هوا خنک و نیمه‌ ابری. ظرف‌های نکبتی رو شستم، ناهار هم درست نکردم به جاش کارهای عقب‌مونده رو انجام دادم. بعدازظهر هم کلاسم رو رفتم. بعدتر کتاب دختران ماه رو تموم کردم و هر جوری که بود با غلبه بر جاذبه ورزش کردم. یعنی جوری شیره‌ ونودم رو می‌کشن که برای بیهوشی لحظه‌شماری می‌کنم ولی هر جور بود بیدار موندم به کارهام برسم. کاش صبح زود بیدار شم و بتونم کارهام رو برسونم به یه نقطه‌‌ای که حداقل بار ذهنی برام نداشته باشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر