۱۳۹۶ بهمن ۷, شنبه

روزمره‌نویسی

صبح شنبه‌اس، هوا دوباره سرد شده. یه کم اتاق رو جمع و جور کردم و خزیدم زیر پتو. دیروز رفته بودیم نمایشگاه مشاغل. نمی‌دونم معلممون چه اصراری داره که ما دنبال یهرشغل باشیم اونم وقتی نمی‌تونیم حرف بزنیم. با این فشارهایی که میاره بیشتر هم اعصاب ما رو خرد می‌کنه و هم مجبوریم که فشار و استرس مضاعف رو به خاطر ناتوانی در بیان و ناتوانی در فهم طرف مقابل تحمل کنیم. آخرش هم در میاد میگه خب کار تمیزکاری خونه هم گزیته‌ی خوبیه!!! این رو به دوست لهستانی‌م گفته بود که حسابداری خونده و بابت این حرف معلم خیلی سرخورده و دپسرده شده!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر