خانوم کارما در اخرین پست وبلاگش خواسته بود از کسانی که وبلاگش را میخوانند که بنویسند در تنهایی چه میخورند یا چه میپزند و اینها.
من زمانهایی که تنها هستم اگر حالم خوب باشد بلند میشوم میروم توی آشپزخانه. رادیو را میگذارم روی موج رادیو آوا و بعد بشکن زنان شروع میکنم به ردیف کردن لوازم پخت ماکارانی، بشکن میزنم و گاهی قر ریزی میریزم و مواد را میپزم و یک حالِ خیلی خوب... با کلی مهربانی مواد را مخلوط میکنم و تا وقتی که ماکارونیها دم بکشند اگر حال بهتری یافته باشم بساط سالاد را هم به راه میاندازم، سالاد شیرازی.
یک وقتهایی هم هست که تنهایم و دلم ترجیح میدهد دراز بکشد روی تخت و قبل از اینکه چشمهایم را روی هم بگذارم و بروم در هپروت کاکائو یا ژله میوهای را بگذارم روی زبانم بعد همچین که آنها یواش یواش با طمانینه روی زبان آب میشوند و لذتشان میروند در تک تک سلولها من گشت و گذاری در اوهام میکنم که مپرس.
** دیدم ۲۴ پست در پیشنویس دارم از سال ۸۹ تا همین پست که حواسم نبود مربوط به چه تاریخیاس و بیهوا منتشرش کردم و تاریخ امروز خورد.
من زمانهایی که تنها هستم اگر حالم خوب باشد بلند میشوم میروم توی آشپزخانه. رادیو را میگذارم روی موج رادیو آوا و بعد بشکن زنان شروع میکنم به ردیف کردن لوازم پخت ماکارانی، بشکن میزنم و گاهی قر ریزی میریزم و مواد را میپزم و یک حالِ خیلی خوب... با کلی مهربانی مواد را مخلوط میکنم و تا وقتی که ماکارونیها دم بکشند اگر حال بهتری یافته باشم بساط سالاد را هم به راه میاندازم، سالاد شیرازی.
یک وقتهایی هم هست که تنهایم و دلم ترجیح میدهد دراز بکشد روی تخت و قبل از اینکه چشمهایم را روی هم بگذارم و بروم در هپروت کاکائو یا ژله میوهای را بگذارم روی زبانم بعد همچین که آنها یواش یواش با طمانینه روی زبان آب میشوند و لذتشان میروند در تک تک سلولها من گشت و گذاری در اوهام میکنم که مپرس.
** دیدم ۲۴ پست در پیشنویس دارم از سال ۸۹ تا همین پست که حواسم نبود مربوط به چه تاریخیاس و بیهوا منتشرش کردم و تاریخ امروز خورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر