۱۳۹۶ بهمن ۱۱, چهارشنبه

روزمره‌نویسی

صندلی رو تکیه دادم به دیوار و خودمم رها کردم روی صندلی، گاهی توئیتر فیک‌م رو بالا و پایین می‌کنم. امروز هوا بارونیه و البته به نسبت دیروز سرما کمتر. کلاس‌های صبح رو ترجیح می‌دم چون استرس کمتری دارم و اگر چیزی رو بلد نباشم معلم با زبان انگلیسی کمک‌م می‌کنه. اینجا حس بهتری دارم و از اینکه می‌فهمم به خودم امیدوار می‌شم برخلافش تمام مدت بعدازطهر و کلاس‌هایی که با ایزابل داریم برام زجراور و آزاردهنده‌اس، پر از استرس و ترس از نفهمیدن. خیلی وقت‌ها نمی‌تونم کاری رو انجام بدم چون در اصل نمی‌فهمم چیکار باید بکنم و الخ...خلاصه که کلاس‌های صبح امیدوارکننده و امیدبخشه.
هفته دیگه این موقع آخرین جلسه رو داریم، خیلی هم خوب:)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر