۱۳۹۷ آبان ۱۰, پنجشنبه

گزارش پنجشنبه

بعد از سقوط ناگهانی دما و بازگشت ابرهای گردن‌کلفت و غم‌افزا دیروز و امروز آسمان کمی از در آشتی با ما وارد شده. هر از گاهی ابرها تکه پاره می‌شوند و آفتابی هر چند بی‌رمق را می‌بینیم و خدا رو شکر.
چن روزی هست که موش لعنتی وارد خانه و زندگی مان شده. دستگاهی خریدیم برای دور کردنش از خانه ولی دریغا. انگار زن جهش یافته‌ای دارد که همه چیز را دایورت می‌کند. با کمال وقاحت ترافل روی تله موش را هم تا نصفه خورده تا به ما بگوید بیلاخ. خلاصه به استرس و نگرانی این روزهایم این لعنتی بی‌شرف هم اضافه شده.
چند روزی که دستگاه روشن بود، سردردهای منم برگشته بودند. حدس زدم علت سردردها صدای دستگاه باشد که انگار بود.
دستگاه را خاموش کردیم، موش هم که دستگاه را به هیچ گرفته بود.
دیروز عصر جواب آزمایش‌ها آمد و همه چی خوب بود.
جمعه عصر هم باید دوباره برم برای خون دادن.
توییتر و اینستاگرام رو هم از روی صفحه گوشیم پاک کردم، زیادی آنجا ولگردی می‌کردم. جدا از تلف کردن وقت رفتار آدم‌ها، اتهام‌ها و بخش‌هایی که نثار هم می‌کنند دیگر غیرقابل تحمل شده! اینهمه القاب و برچسب را از کجا می‌آورند و حواله هم می‌کنند؟! روزگار کثیفی است...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر