عمیقا غمگین و سرخوردهام، به خاطر زندگی شخصیام. هیچ چیزی در اختیارم نیس تنها با گذر لحظهها به پیش میرم بیهیچ چشمانداز و هدفی.
از آن طرف هر روز ساعتها افتادهام کف توییتر و اینستاگرام و بالعکس.
چیزی که دیگر هیچ انتهایی برایش نمیبینم رفتار خشونتبار و درندهخویی ماموران است انگار نه انگار طرف مقابل آنها نهایت ابزار دفاعیاش فحش و سنگ است.
حرامزادگی و پستفطرتی رو به اوج رسوندن...روزهای پردرد است و هر روز با غم پرپر شدن جان عزیزی در گوشهای از این خاک شب میشود و انگار این دریای خون را ساحلی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر