۱۴۰۱ مهر ۲۸, پنجشنبه

اژدهای هفت‌سر

 از یکشنبه تا امروز که پنجشنبه اس مامانم نتونسته وصل بشه. برادرم سه شب پیش با فیلترشکن جدید وصل شد. خیلی کمتر از قبل ویدئوها و کلیپ‌ها را می‌بینم. حالم کمی بهتر است و خبری از سردرد و تهوع نیست. احساس می‌کنم بخش قابل توجهی از سردرد و تهوع‌هایم مربوط به فشارهای عصبی این چند ماه بوده که خدا باعث و بانی‌اش را نابود کند.

از خودم راضی نیستم، کار چندانی نکردم، حتی نمی‌توانم با دوستم در ایران صحبت کنم  حسی به من می‌گوید تحت فشار است چون از او سکوت بعید است.

نمی‌شود یقه‌ی کسی را گرفت که چرا ال کردی یا بل نکردی. مسیر مشخص است یا طرفدار ظالمی یا مظلوم هیچ حد وسط و رنگ میانه‌ای وجود ندارد.

هنوز تقریبا هر روز در ذهنم درگیر دعوا و جواب دادن به عفریته‌ی کثافت هستم، تنها چیزی که فک کنم آرومم می‌کنه خرد کردن استخوان‌هایش است و بس. امیدوارم روزی چنان خدا میزش رو وارونه کنه که فقط بتونه خفه‌خون بگیره.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر