۱۴۰۱ مهر ۲۲, جمعه

کرم‌های ذهنم

 عصر جمعه‌اس، کمتر خبرها رو دنبال میکنم و سردرد ندارم. ولی یه چیزی ذهنم رو آشفته کرده اینکه لازمه حتما استخون تک‌تکشون رو خرد کنم، کثافت‌های عوضی. ذهنم هرگز آروم نمی‌شه مگر با انتقام. من از شما بیزارم و امیدوارم چنان آتشی بیفته وسط زندگی‌تون که روح و روانتون به فنا بره وقتی به خودتون اجازه می‌دید پهن بشید وسط زندگی دیگری.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر