۱۴۰۴ خرداد ۲۹, پنجشنبه

برزخ۴

 یازده شبه، نیمساعت ورزش کردم، عرق ریختم و همزمان صدای تلویزیون رو بلند کردم تا اخبار رو بشنوم و به هزار تا چیز هم فک کردم.

از طرفای عصر دیگه اینترنت رفته‌رفته قطع شد و عجیب اینکه یه دوستم وصل بود و در کمال ناباوری همین که دیدم تیک دوم خورد، خرکیف شدم.

انفجارها امروز زیاد بود، رجزخونی‌ها هم همین‌طور. الان که دراز کشیدم و به حجم خبرها و اظهارنظرها فک می‌کنم احساس بدبختی شدید می‌کنم. جدا از کثافت‌های داخلی، فک کن میلیون‌ها نفر آدم هرلحظه از زندگی‌شون گره خورده به حرف‌های مردی که هر بار یه چیزی می‌گه و هیچ ثباتی نداره. واقعا زندگی ما مردم بدبخت و گرفتار شده اسباب بازی و جلب توجه این مثلا آدم.‌ چقد بی‌پناهیم.

از صبح آب گرم هم قطع سده  قرار بود تا ۱۲ ظهر وصل بشه ولی الان نزدیک ۱۲ شبه و آب وصل نشده. بعد عمری امروز ظهر البته حدودای چهار خوابم برد و وقتی بیدار شدم باورم نمی‌شد پنج عصره. سال‌هاست یادم رفته بود خواب وسط روز چطوریه  از بس که از هر طرف در حال اره شدن هستم.

امروز اصلا حوصله حرف زدن هم نداشتم، خیلی خسته، کلافه و سردرگم گذشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر