اتفاقیدیشب ایتا وصل شد. چند ماه پیش برای یک کلاس ویرایش آنلاین مجبور شدم ایتا را نصب کنم و بالاخره دیشب وصل شد و به کارم آمد. امروز چند نفر از اقصی نقاط دنیا را با همین ایتای نیمبند به خانوادهها وصل کردم. دیروز همه چی سفت و سخت قطع بود و خیلی خوشانس بودم که دوستم وصل بود و با مامان تماس گرفت. همین که صداش را شنیدم انگار در روح خستهام جانی دمیده شد.
عصر خبرها داغتر و ترسناکتر شد. جنگ مثل بختک رکی ما افتاده و هر لحظه ممکن است ضربه فنی شویم.
اعصاب حرف زدن ندارم، میخواهم شب بشود و دیگر صدای کسی در خانه نیاید. از این ور دنیا هیچ راهی به داخل نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر