۱۳۹۶ بهمن ۲۱, شنبه

شمارش معکوس

نصف شب بارون زده و هر چی برف بود رو شست و برد. هوای صبح شنبه به نسبت خوب بود و نیمچه آفتابی افتاده بود توی هال. بلند شدم اتاق و جمع و جور کردم و چمدون رو بستم و تقریبا آماده سفر. حالم؟ هم ذوق رفتن دارم و هم استرس. بعدا از استرس‌هام خواهم نوشت. صبح که بیدار شدم سرم درد می‌کرد بیشتر به خاطر همین خواب‌های چرت و پرتی هست که می‌بینم تا کی ترس و وحشت در خواب‌هام ادامه خواهد داشت؟ نمی‌دانم.
سعی می‌کنم حس مثبت رو بیشتر در خودم تقویت کنم.
اتاق به نسبت مرتب شده، فردا هال رو هم جمع و جور می‌کنم و با آرامش می‌رم پیش خانواده جان، چقد دلم براشون تنگ شده:(

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر