۱۳۹۶ بهمن ۱۳, جمعه

خر و پف

ساعت هشت شب‌‌ه، بنظرم بیرون هوا نسبتا سرده ولی خبری از بارون نیست. خیلی خسته‌ام و به‌خاطر همین خستگی نمی‌تونم بخوابم. صدای خر و پف او بالا رفته، قبلن اصلن به یاد ندارم چنین خرو پفی رو. حالا همزمان هم کار می‌کنه و هم بعدش در دوره زبان شرکت می‌کنه و رسما له و لورده می‌رسه خونه. از کلاس‌هاش راضیه و هم‌کلاسی‌های خوبی داره. خیلی شانس آوردیم که فرصت شرکت در این کلاس‌ها رو که در دانشگاه برگزار می‌شه پیدا کرده. خلاصه اینکه بودن در محیط آکادمیک خیلی بهتر از گذروندن عمر پای حرف‌های صدمن یه غاز اطرافیانمون‌ه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر