۱۳۹۶ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

سفر سلامت

ساعت پنج و نیم صبح سه‌شنبه‌اس و دما زیر صفر، حسابی سرده. تو اتوبوس نشستم و دو تا دختر چینی پشت سرم هستن که حرف می‌زنن و خدا کنه بقیه راه رو بخوابن. اولین بار در خارج از کشور هست که تنها سفر می‌کنم و راضی‌م. به نظرم فرصت دارم تا رنج و غم جدایی رو با خودم هضم کنم. بدام فرقی نداره دیگه چه برم ایران و چه برگردم در هر دو بخشی از من هربار کنده می‌شه و این زجر و رنجی است شخصی که قادر به تقسیم کردنش با هیچ‌کسی نیستم جز آدم‌هایی با تجربه مشابه. دلم برای او تنگ می‌شه و امیدوارم این مدت که نیستم کم بهش سخت بگذره. خدا خودش حافظش باشه و سفر همه‌ی مسافرها به سلامت. تا برگشتم فک نکنم بتونم اینجت رو به روز کنم چون فی‌..لتر...شکن لازمم میشه و ندارم.
امیدوار با نزدیک شدن به مرزهای جغرافیایی از حجم استرس و نگرانیم کم بشه:)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر