۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

وقتی اقبال الهام می‌تُمبَد

وقتی اقبال الهام می‌تُمبَد، اساسی هم می‌تُمبَد.
صبح جمعه بروی بشینی در جلسه تودیع و معارفه نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز.
فکر کنی ریکوردرت همه‌ی صداها را ضبط کرده، بعد بشنوی که صدای مردی در اعماق یک چاه 10 متری همراه با یک نویز ممتد ضبط شده.
سیستم دوباره شروع کند به قرتی بازی و اینترنت قطع شود.
برای خبرها با فلاکت هر چه تمام‌تر از آرشیو عکس پیدا کنی.
منطقه کشیک مشهد باشد و هر خبری حداقل با یک ساعت تاخیر برود روی خروجی.
ساعت 17:30 جنازه‌ات را با بدبختیِ فلاکت‌باری بندازی در ماشین و به سمت خانه بروی.
تنها بتوانی در حالتی بین خواب و بیداری یک مسج بفرستی برای کت‌قهوه‌ای و بگویی می‌شود فردا نیایم؟
او هم جواب بدهد: نیایید. تشکر کنم و بگوید: امروز کارت خوب بود ممنون.
بعد از شدت سردرد سگی و چشم درد ، از ساعت19:30 بخوابم و چهار صبح از شدت گرسنگی بیدار شوم.
امروز هم بعد از عمری در مرخصی به سر می‌برم به جاش روز دوشنبه کشیکِ من.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر