۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

منو تهدید می‌کنی!؟

در پاییز و زمستان گذشته با اون سرمای مردافکن و کولی‌کش، سرما نخوردم و فقط داشتم فلورانس ناینتینگل وار از بقیه مراقبت می‌کردم! چون اعتقاد داشتم که بادمجان بم آفت ندارد.
حالا که بهار شده و فصل گل و بلبل و عطر گلها همه‌جا پراکنده است، و مسافران نوروزی شهر رو تسخیر کردن و به گفته‌ی شاهدان ملت همیشه در صحنه از سر و کول هم بالا می‌رن، عطسه‌های پی در پی، آب‌ریزش بینی و چشم دمار از روزگار ما درآورده. انگار یه تریلی 18 چرخ از روم رد شده ولی به طور معجزه‌آسا نجات پیدا کردم، و حالا در تمام بدنم احساس کوفتگی شدید می‌کنم و بی‌حال و بی‌رمق در رختخواب افتادم. در این حال و اوضاع این سردرد سگی هم ول کن ما نیست. خلاصه اینکه حالُم خرابُ و درهمِ.
امروز هم هوا کاملن ابری است ولی فکر نمی‌کنم از بارندگی خبری باشه.
کاش این تعطیلات کسالت‌آورِ، خسته‌کننده‌یِ، تکراری و مزخرف زودتر تموم شه!
این پست فقط جهت اطلاع‌رسانی بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر