دیشب حوالی ساعت ۲۱:۳۰ دوست مامانم زنگ زد و گفت اطراف خونهی ما به شدت لرزیده و صدای انفجار یا چیزی تو همون مایهها شنیدن! می خواست بدونه ما هم متوجه شدیم یا نه؟ اینجا که خبری نبود.
شب ساعت 23 آبجی کوچیکه منو از خواب بیدار کرده با ترس و لرز میگه الهام بمب(؟) گذاشتن تو حسینهی انجوینژاد اینها!!! من هی میگفتم کی، چرا، برای چی و مسلسلوار سوالم رو تکرار میکردم. وای یه آن یادم اومد خونهی داداشم همونجاست! 20 دقیقهی زجرآور و کشنده هر چی زنگ میزدیم به خونه جواب نمی دادند، موبایل هم که یا میگفت در دسترس نیست یا خط اشغال بود. وای خدا! دیدی تو این لحظات هزار فکر و خیال بد میآد سراغ آدم. داشتم میمردم از دست این فکر و خیالهایی که مدام رژه میرفتن. تا آخر گوشی رو برداشتن، صداشون رو که شنیدم .... واقعا خیلی دقایق کشندهای بود.
یه گروه فرهنگی مذهبی بزرگ تو شیراز هست به نام رهپویان وصال. البته از شهرستانهای شیراز هم عضوش هستند. اکثر اعضاش جوون و نوجوون هستند. به قولی رهبرشون هم آقای انجوینزاد و جلسات هفتگیشون روزهای شنبه در حسینه برگزار میشه و از سراسر استان اعضا حاضر میشن و شنیدهها حاکیست دیروز بعد از نماز مغرب و عشا بمبی در قسمت مردانهی حسینیه منفجر شده. تلویزیون ایران در این مورد هم خفه خون گرفته و فقط دیشب فرماندار شیراز در یه مصاحبه با شبکه استانی میگفت نگران نباشید و به محل وقوع حادثه هجوم نیارید و دادن اطلاعات رو به بعد موکول میکرد. شبکه CNN مدام خبر این حادثه رو زیر نویس میکرد و از کشته شدن 8 نفر و زخمی شدن 70 نفر میگفت ولی مطمئنن تلفات خیلی بیشتر. چون روزهای شنبه جلسهی اصلیشون و خیلی شلوغ میشه!
شوکه بزرگی وارد شده به همهی مردم! خدا به فریاد خانوادههاشون برسه!
نمیدونم دیگه چی بگم؟ شب خیلی خیلی بدی بود. اینا رو نوشتم محض اطلاع.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر