دنبال بهانه میگردم که به بعضی اتفاقها، آدمها و رفتارها کمتر فکر کنم.
صندلی را میبرم کنار میز آقای دوست و شروع میکنیم به حرف زدن.
حرف میزنیم، اعتراض میکنم، غر میزنم و...
19 سال اختلاف سنی کم نیست ولی خوب حرفهای هم را میفهمیم، شنونده و راهنمای خوبی است.
او بهتر از هر کسی ناراحتیها، دلخوریها، عصبانیتها واعتراضهای مرا درک میکند.
پشتیبان خوبی است.
بیشتر که فکر میکنم، من هم مثل درد مشترکم،(چه خوب) همیشه پشتیبانی را در کنار خودم داشتهام.
این مدت بیشتر از همیشه ضرورت وجود یک پشتیبانِ قابل اعتماد از نوع دوست را احساس می کنم.
خانواده حسابش جدا است.
وقتی عصبانی میشوم، وقتی زیر فشار کارها کم میآورم، وقتی همه چیز بهم میریزد...
همیشه یک نفر هست، چه خوب.
دوستهای وبلاگیم هم جای خودشان را دارند.
من در دنیای واقعی شاید کمتر از تعداد انگشتان یه دست دوست داشته باشم، تازه عمق این دوستیها هم فرق میکند.
ولی این خانه مجازی بیشتر وقتها تصویری از زندگی روزانه، مشکلات، حال و هوای روحی و روانی و...من است که خیلی از اطرافیانم هم از آن بیخبرند.
این خانه با آن هدر دوستداشتنی و آرامش بخشش، با آن دوستهای نازنینی که دارم، با آن کامنتهای عمومی و خصوصی که میگذارند، با نگرانیها و دلداری دادنهایشان، با تشویقها و راهنماییهایشان و ... بهانههای (بهانه شاید واژه خوبی نباشد، الان واژه دیگری به ذهنم نمیرسد) خوبی هستند برای خوشحالی، امیدواری و ادامه مسیر زندگی.
برای اینکه به الهام بگویم تو آدم خوش شانسی هستی؛ بین هزاران نفر با این افراد آشنا شدی.
آدمهای ندیدهای که دوستشان داری و احساس میکنی چقدر به آنها و بودنشان در اینجا وابسته شدهای.
هفته پیش چند کتاب خریدم، سه تایش را برای هدیه(شاید بهتر باشد بگویم برای یادگاری دادن)؛آنهم کتابهایی که خودم خیلی دوستشان دارم.
یکی برای آقای دوست است، دنباله بهانه میگشتم که کتاب را بهش بدهم امروز بین صحبتها اسمهمان کتاب را آورد. می دانم که دوستش دارد فردا به همراه همشهری جوانِ این هفته، بهش میدهم.
دو تای دیگر برای یک نفر است، گر چه شاید وقت نکند حتی صفحه اول آنها را باز کند، ولی خب چون جز کتابهای مورد علاقه خودم هستند دوست داشتم برای یادگاری به او بدهم.
پشتیبان خوب و از همه مهمتر، یه دوست خوب است.
امیدووارم روزی در آیندهای نه چندان دور، وقت کند و کتابها را بخواند.
چه چیزی بهتر از این که آدم کتابی را هدیه دهد که خودش عاشق آن هست.
این یعنی، گیرنده هدیه هم بسیار ارزشمند است.
حالا که بارانی زده و بعد از مدتها آب در رودخانه خشک جریان دارد، دیدن این مرغهای دریایی(؟) و پروازشان در آن محوطه جالب است.
راستی، عینکم درست شد.
چه خوب که دیشب با هم حرف زدیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر