بذار بارون بباره و بباره و بباره و بباره.
بارون که منتی نداره.
سطرهای بالا پر است از حرف و دردِ دل؛ نامریی شدند تا کسی دلخور، ناراحت یا نگران نشود.
خودم روزی هزار بار همهشان را برای الهام تعریف میکنم.
ولی نامریی شدن که در اصل درد تاثیری ندارد.
چقدر سر الهام را گول بمالم، چقدر الکی امیدوارش کنم، چقدر؟!
شرمندهام الهام، به خاطر همهی این چند رنگیها و تزویرها.
نوشتههای اینجا مثل همان رگبارهای پراکندهی بهاری است.
احساسات لحظهای، دقیقهای و ساعتی ثبت میشود، پس نگران نباشید.
خواهشمند است اگر مطلبی دربارهی فتنه خان، سید، میرحسین یا بابانوئل نوشتم، به شدت با من برخورد کنید.
دلتان خواست فحش بدهید، تحقیرم کنید یا تحریم.
اگر هم در کوچه و خیابانی مرا دیدید دو تا سیلی بخوابانید در گوشم، شاید که آدم شدم.
اجازه ندهید به خریت ادامه دهم.
بذار بارون بباره و بباره و بباره، بارون که منتی نداره.
پس بزن بارون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر