جلسه قرار است ساعت 8:30 شروع شود، ولی زهی خیال باطل.
چند صفحهای از جنس ضعیف را میخوانم، نه! انگار حسش نیست.
کتاب را در کیفم میگذارم و سرم را به پشت صندلی تکیه میدهم خیره میشوم به سقف و تعداد مهتابیهای روشن را میشمارم، ۶۲ تا.
این تاخیرها، این لامپهای روشن، این بریز و بپاشها و ...همه برای یاد آوری و نهادینه شدن عنوان این سال بر روح و جان و عملکرد ما است.
بالاخره ساعت 9 جلسه شروع میشود.
یک گردهمایی با حضور مسوولان یکی از ستادهای استانهای کشور و چند مقام کشوری.
مسوول استان خودمان که اتفاقا نماینده مجلس هم هستند شروع می کنند به صحبت:
اصولگرایان تنها یک کاندیدا دارند و آن هم رییس جمهور حاضر هستند.
بقیه حرفهایش هم رونمایی عملکرد دولت در بعضی زمینههاست و...
بعد هم این آقا خطاب به خبرنگاران میگوید هیچ کدام از این حرفها را ننویسید، چون اینها حرفهای خودمانی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر